Web Analytics Made Easy - Statcounter
به نقل از «فارس»
2024-05-02@01:40:32 GMT

واکاوی علل موفقیت سفر رئیس‌ جمهور به سوریه

تاریخ انتشار: ۲۱ اردیبهشت ۱۴۰۲ | کد خبر: ۳۷۷۳۰۱۳۶

واکاوی علل موفقیت سفر رئیس‌ جمهور به سوریه

فارس‌پلاس؛ حسین عبداللهی‌فر در یادداشتی نوشت: امضای ۱۵ سند همکاری بین دو کشور در حوزه همکاری‌های تجاری، نفت و انرژی، فنی و مهندسی، مسکن، حمل و نقل ریلی و هوایی، مناطق آزاد و بخش خصوصی، ارتباطات و فناوری و زلزله و امدادرسانی و تسهیل امور زیارتی ابعاد این دستاورد‌ها را نشان می‌دهد. این در حالی است که از منظر کارشناسان مسائل اقتصادی برکات و نتایج این سفر را نباید صرفاً در توافقات فیمابین جست‌وجو کرد، چراکه هم این رابطه تأثیرات امنیتی بر اوضاع منطقه دارد و بازگشت اتحادیه عرب به سوریه می‌تواند فصل جدیدی در روابط میان کشور‌های منطقه به حساب آید.

بیشتر بخوانید: اخباری که در وبسایت منتشر نمی‌شوند!

هم برخی از اسناد همکاری و توافقات صورت گرفته مانند تأسیس بیمه و بانک مشترک در سهولت امور مالی میان دو کشور دارای نتایج دراز مدت است. به‌ویژه آن که مقرر شده هر هفته هزار زائر ایرانی به این کشور سفر کند و رویداد فرهنگی و تجاری نوینی را رقم بزند. 

از این رو، سفر رئیس‌جمهور کشورمان به سوریه را باید یک تحول اساسی در روابط منطقه‌ای و سیاست خارجی جمهوری اسلامی دانست که ریشه در تحول رویکردی دولت سیزدهم نسبت به دولت‌های گذشته دارد. در خصوص علل این تحول می‌توان به موارد زیر اشاره کرد: 

 الف) سیاست اصولی جمهوری اسلامی در مقاومت ملت ایران: بدون تردید نتایج درخشان و عزت آفرین سفر ریاست جمهوری به سوریه مرهون سیاست مقاومتی جمهوری اسلامی و صبر راهبردی ملت ایران در نبرد میدانی میان غرب و جبهه مقاومت است. امروز این تنها امریکا نیست که خود را بازنده اصلی این میدان می‌داند، بلکه کشور‌های بسیاری با شرمندگی به سوریه بازگشته و خواهان بازگشت این کشور به اتحادیه عرب هستند. ملت ایران، اما سربلند و مقتدر در کنار مردم و دولت سوریه ایستاده و از روابط میان دو کشور در عرصه‌های مختلف بهره می‌برد. 

ب) پایبندی دولت به سیاست‌های کلان نظام اسلامی: یکی از موانع اساسی در تحرک دیپلماتیک و سیاست خارجی به چالش‌های نظری و برداشت‌های غلطی باز می‌گشت که متأسفانه گریبان روابط خارجی کشورمان را در مقاطعی گرفته بود. طرح دوگانه‌هایی مانند تکلیف گرایی و نتیجه گرایی، آرمانگرایی و واقع بینی و غلبه رویکرد‌های پراگماتیستی سبب بروز نوعی انفعال و وادادگی در برابر غرب شده و پای دولتمردان دستگاه سیاست خارجی کشور را برای جلو رفتن لرزان ساخته بود. در حالی که سیاست نظام تکلیف گرایی معطوف به نتیجه و آرمانگرایی واقع‌بینانه اعلام گردیده، توجه دولت کنونی به آن نشان می‌دهد که می‌توان به تکلیف عمل کرد و نتیجه هم گرفت. چنانکه باید آرمان‌ها را دنبال کرد، اما تحقق آن‌ها را با لحاظ واقعیت‌ها انتظار کشید. 

ج) عقلانیت راهبردی در تأمین منافع ملی: همه دولت‌ها موظف به تأمین منافع ملی کشورشان هستند، اما میزان موفقیت آن‌ها در این عرصه بستگی به قدرت رایزنی و تحرک آن‌ها در استفاده از ظرفیت‌های موجود است. عقلانیت در سیاست خارجی حکم می‌کند در وهله اول از ظرفیت‌های منطقه‌ای و روابط همسایگان بهره گرفت و در بازی میان قدرت‌ها از رقابت و اختلاف میان آن‌ها حداکثر بهره را برد.

این در حالی است که برخی از دولتمردان ایران دنیا را غرب تصور کرده و ضمن بستن دو چشم خویش بر روی شرق و غفلت از تجارت منطقه ای، اصرار بر تأمین منافع ملی کشور از یک کشور آن هم امریکا یا اروپای وابسته به آن داشتند. این درحالی بود که هم امریکا دشمنی و کینه حداکثری خویش را به مردم ایران نشان داده و هم ملت ایران ایستادگی در برابر زیاده‌خواهی امریکا و غرب را جزو ارکان سیاست‌های خود می‌داند؛ لذا عقلانیت راهبردی در سیاست خارجی حکم می‌کند:

۱-از امریکا به عنوان دشمن شماره یک انقلاب اسلامی درخواست کمک نکرد و انتظار کمک هم نداشت، چرا که بعید است دشمنی به دشمن شماره یک خود کمک و آن را تقویت کند. 

۲-از اختلاف و رقابت میان امریکا با کشور‌های چین، روسیه و دیگر کشور‌ها باید بهره گرفت. چراکه معمولاً آن‌ها از نزدیک شدن دشمن خود به قدرت‌های رقیب نگران می‌شوند و تلاش می‌کنند تا چنین اتقاقی رخ ندهد. 

۳-عقلانیت اقتضا می‌کند از کشور‌های نزدیک و همسایه برای مراودات تجاری بیشترین بهره را گرفت و نگاه به شرق را حداقل به موازات نگاه به غرب دنبال کرد. نه اینکه آب خوردن خود را به کمک‌های یک کشور متخاصم و کینه توز گره زد. تاریخ روابط بین‌الملل نشان می‌دهد دیپلماسی ملتمسانه محکوم به شکست است.

پایان پیام/ت

 

منبع: فارس

کلیدواژه: سفر رئیس جمهور سیاست خارجی ملت ایران کشور ها

درخواست حذف خبر:

«خبربان» یک خبرخوان هوشمند و خودکار است و این خبر را به‌طور اتوماتیک از وبسایت www.farsnews.ir دریافت کرده‌است، لذا منبع این خبر، وبسایت «فارس» بوده و سایت «خبربان» مسئولیتی در قبال محتوای آن ندارد. چنانچه درخواست حذف این خبر را دارید، کد ۳۷۷۳۰۱۳۶ را به همراه موضوع به شماره ۱۰۰۰۱۵۷۰ پیامک فرمایید. لطفاً در صورتی‌که در مورد این خبر، نظر یا سئوالی دارید، با منبع خبر (اینجا) ارتباط برقرار نمایید.

با استناد به ماده ۷۴ قانون تجارت الکترونیک مصوب ۱۳۸۲/۱۰/۱۷ مجلس شورای اسلامی و با عنایت به اینکه سایت «خبربان» مصداق بستر مبادلات الکترونیکی متنی، صوتی و تصویر است، مسئولیت نقض حقوق تصریح شده مولفان در قانون فوق از قبیل تکثیر، اجرا و توزیع و یا هر گونه محتوی خلاف قوانین کشور ایران بر عهده منبع خبر و کاربران است.

خبر بعدی:

شکست یک جنبش بزرگ با توطئه‌های رنگارنگ داخلی و خارجی

بحران نفت در۶اردیبهشت سال۱۳۳۰و از مقطعی آغاز شد که مجلس شانزدهم دکتر محمد مصدق را به نخست‏وزیری برگزید و اختیار تشکیل کابینه و اجرای لایحه تازه تصویب شده ملی کردن نفت را به او داد. مصدق با تأیید اکثریت نمایندگان مجلس، فرمان سلطنتی را برای ریاست دولت جدید دریافت ‏کرد و شاه نیز برای حفظ ‏ظاهر، امضای خود را زیر قانون ملی ‏شدن‏ نفت گذاشت.

جبهه‏ ملی با برگزاری میتینگ هایی، خواهان ملی ‏شدن‏ نفت بود و همزمان حزب‏ توده به همراه سازمان‌های عمده خویش، یک اعتصاب عمومی در مجموعه صنعت‏ نفت و صنایع‏ نساجی‏ اصفهان را سازماندهی کرد.

برخی گزارش‌های سازمان‏ سیا حاکی از آن است که ایرانیان مبارزه نفت را نبردی برای استقلال ملی می‌پنداشتند و ترجیح می‌دادند رنج‌هایی در حد یک انقلاب را تحمل کنند تا اینکه شاهد بازگشت بریتانیایی‌ها به ایران باشند. در این مقال قصد بر آن است تا به بررسی کلی دوران پرتلاطم نخست‏وزیری محمدمصدق و دخالت امریکا و انگلیس در امور سیاسی ایران و ملی‌شدن صنعت‏نفت بپردازیم؛ امید آنکه مفید افتد. 

 فعالیت امریکا و بریتانیا علیه نهضت ملی ایران

پس از بالاگرفتن امواج خودآگاهی ایرانیان و نهایتاً تصویب ملی‌شدن نفت، هیئت حاکمه بریتانیا و امریکا در فکر حل‏وفصل مناقشه نفتی بودند. مدتی پیش از انتخاب دکتر محمد مصدق به نخست‌وزیری، سازمان‏ سیا یک برنامه کاری مفصل تدوین کرد. هدف این برنامه تقویت شاه، حمایت از نامزد‌های همسو برای مجلس و نخست‏وزیری، افزایش کمک‌های مالی به روزنامه‌ها و سیاستمداران هم مشرب، خرید شخصیت‌های سیاسی، ایجاد اختلاف در بین حامیان مصدق و گسترش شایعات مبنی ‏بر پیوند محرمانه برخی حامیان نامبرده با حزب‏ توده و توزیع اعلامیه‌های جعلی با امضای حزب‏ توده که در آن به اسلام حمله و از انقلاب خشونت‏ بار طرفداری و نابودی روحانیون درخواست‏ شده و تشکیل گروه‌های دست پرورده و مطیع با پرداخت پول و سلاح توصیه شده ‏بود. جان آلن‏دالس (معاون سازمان سیا)، روزولت، فرانک‏وایزنر، ریچاردهلمز، جان‏والر و دونالدویلبر طی دوران بحران نفتی از اردیبهشت ۱۳۳۰، اقدامات بخش ایران در سازمان ‏سیا را بر عهده داشتند و دولت پنهانی تشکیل‏ داده بودند.

این گروه در زمان ریاست‏جمهوری آیزنهاور در دی ۱۳۳۱، درخواست انجام یک کودتا را مطرح کرده ‏بودند. علاوه‏ بر آلن‏دالس، لویی هندرسون (سفیر امریکا در تهران) و جرج میدلتون (کاردار بریتانیا)، در اردیبهشت سال۱۳۳۱به منظور پیداکردن فردی جایگزین برای نخست‏وزیری با حسین ‏علاء به گفت‏و‏گو پرداختند. البته احمدقوام به عنوان فردی فرصت‏طلب و آماده برای حل مناقشه نفت در رأس انتخاب‌های آنان بود. هندرسون در خرداد سال ۱۳۳۱، ترتیب ملاقات با قوام را در سفارت ترکیه داد و خاطرنشان ساخت که برخلاف شاه مردی با اراده‌ای قوی، هوادار امریکا و بیش‏ از‏ حد مشتاق به حل مسئله ‏نفت است. هندرسون خاطر نشان کرد نخست‏وزیر در مبارزه‌اش علیه بریتانیا از احساسات ملی برخوردار است و سران مذهبی نیز به زعامت آیت‏الله ‏بروجردی کم و بیش در حمایت از ملی ‏شدن آشکارا وارد عمل شدند. 

 حمایت لفظی امریکا و بریتانیا از ملی‏شدن نفت

سفیر امریکا در لندن در پیامی به وزارت‏خارجه بریتانیا تأکید کرد، برای کمک به حفظ آبروی ایرانیان، تنها به طور لفظی از ملی ‏شدن تحسین می‌شود! بریتانیا نخست با این نگاه که ملی‏شدن به منزله مصادره است و همچنین تمامی امتیازات نفتی خارجی در خاورمیانه را تهدید خواهد کرد، با آن مخالفت‏کرد، چراکه این تسلیم شدن، پیامد‌های جهانی فاجعه‌باری در ‏پی می‌داشت. بریتانیایی‌ها اعلام کردند که خواهان پذیرش اصل ملی شدن هستند، به شرطی که خسارت جدی به منافع بریتانیا وارد نسازد.

در این موضوع موضع امریکا و انگلیس چندان تفاوتی با یکدیگر نداشت، چراکه مک‌گی (معاون وزارت‏خارجه امریکا)، شپرد (سفیربریتانیا) و در مجموع سازمان‏ سیا، پذیرش صوری ملی‏شدن همزمان با کنترل مؤثر را پیشنهاد کردند. وزارت‏ خارجه بریتانیا یک گروه کاری درباره نفت ایران تشکیل‏ داد که دو وظیفه عمده داشت: اقدام مؤثر جهت دور نگهداشتن ایرانیان از تسلط بر تأسیسات نفتی و بازداشتن دیگر کشور‌های صاحب امتیاز از پیروی از ایران. امریکا حداکثر تلاش خود را برای ترغیب مصدق به پذیرش راه‌حل ملی ‏شدن، بدون به دست گرفتن حق‏ نظارت و اختیارات ‏عملی انجام داد. وزارت‏ خارجه بریتانیا اگرچه در مجامع عمومی راه حل مک‏گی را می‌‏پذیرفت، اما در خفا اطمینان داشت که مصدق هرگز تسلیم یک راه‌حل پوچ و بیهوده نخواهد شد. 

 نگرانی امریکا و بریتانیا از چه بود؟

سفارت ‏بریتانیا این پیام روشن را به سفیر امریکا منتقل‏ کرد، این کشور هرگز با مصالحه نفتی نامطلوب موافقت نخواهد کرد، چراکه قرارداد‌های مطلوب بریتانیا در دیگر کشور‌های خاورمیانه و جهان را به مخاطره می‌اندازد. وزارت ‏خارجه بریتانیا گزارش داد: کشور‌هایی نظیر ونزوئلا، کویت و عراق، به‏ شکل خطرناکی به تحولات ایران توجه پیدا کرده‌اند و حل‏و‏فصل مسئله ‏نفت به نحو مورد نظر ایران، رسم ‏و ‏‏روال خطرناکی بر‏جای خواهد گذاشت و ایران نباید بیشتر از چیزی که دیگر کشور‌ها به ‏دست ‏آورده‌اند، اخذ کند.

بسیار به نفع ماست که ایران، چیزی کمتر هم به ‏دست ‏آورد، چراکه به دیگران نشان داده خواهد شد اتخاذ سیاست سخت‌گیری نسبت به بریتانیا بی‌تاوان نیست. دیویدپینتر (مشرق‏شناس برجسته و آشنا با مسائل شرکت‌های نفتی امریکایی) می‌نویسد: پنج شرکت ‏نفتی گلف، تگزاس، استاندارد اویل ‏آو‏نیوجرسی، نیویورک و کالیفرنیا در مخالفت با مماشات با ایران توافق داشتند و در نظر آنها افتادن ایران به دامان شوروی، بهتر از ملی ‏شدن نفت بود.۱۷ شرکت کوچک امریکایی نیز یک کمیته تأمین ‏نفت ‏خارجی تشکیل دادند تا یافتن تانکر‌های نفتکش و مشتری برای نفت ایران را دشوار سازند و امکان تحریم علیه ایران را برای بریتانیا فراهم کردند. بنابر استدلال وزارت‏خارجه بریتانیا مصدق باید به پذیرش یک توافق مجبور می‏شد، اما دیری نگذشت که بریتانیایی‌ها به ویژه در زمان وزارت خارجه آنتونی‏ادن، شعار «به توافق نرسیدن بهتر از توافق بد است» را برگزیدند. 

بانک‏جهانی در زمینه حل مسائل ‏نفت وارد شد و پیشنهاد کرد، از طرف ایران و شرکت‏ نفت تا زمانی که دادگاه‏ بین‏المللی ‏لاهه حکم نهایی را صادر کند اداره صنعت ‏نفت را بر عهده خواهدگرفت. پیشنهاد بانک ‏جهانی ملی ‏شدن‏ نفت را بی‌اثر می‌کرد و مدیریت آن را به یک نهاد غیرایرانی می‌سپرد و مصدق آگاه بود که بریتانیایی‌ها، خواهان برکناری او هستند و هیچ تضمینی برای ماندن بر سر قرار ندارند. او هرگز به طور رسمی پیشنهاد بانک ‏جهانی را رد نکرد، اما امریکایی‌ها پس از معوق ماندن پیشنهاد به فکر کودتا افتادند. برخی از تاریخ‏نگاران نهضت ملی استدلال می‌کنند که اگر مصدق پیشنهاد بانک‏جهانی را می‌پذیرفت و ملی‏شدن صوری و توخالی محقق می‌شد، کودتایی هم به وقوع نمی‌پیوست! بریتانیایی‌ها درنظر داشتند تا غرامت نفتی سنگینی برای ایران تعیین کنند تا مانع ملی‎‎‏شدن ‏نفت از سوی دیگر کشور‌ها شوند و ضرر و زیان سود‌های آینده را نیز در نظر بگیرند.

ایران هم بر این باور بود که بریتانیا باید مبلغی مشخص یا رقمی را براساس ارزش دفتری تأسیسات ‏نفت اعلام کند. آیزنهاور در واپسین پیامش آشکارا طرف بریتانیا را گرفت و گفت: نظر غالب در ایالات‏ متحده این است که حل‏و‏فصل مشکل صرفاً براساس پرداخت غرامت، چیزی نیست که بتوان آن را حل‏و‏فصل منطقی خواند و پرداخت غرامت باید زیان‌های احتمالی آینده را نیز پوشش دهد، اما مصدق آن را نپذیرفت. دیدگاه‌ها نسبت به کمونیسم، هیچ‌گاه مثبت یا خنثی باقی نماند و اسناد شورای ‏امنیت ‏ملی‏ امریکا در دهه۱۳۳۰، همواره با هشدار نسبت به خطرات در حال ‏افزایش این پدیده بین‌المللی آغاز می‌شدند. دستورالعمل معروف امنیت ملی سیاست‏ خارجی ترومن، صرفاً برخطر کمونیسم و شوروی متمرکز و به سازمان‏ سیا فرمان داده شده بود تا اقدامات پنهانی علیه شوروی و احزاب کمونیستی متحد آن را انجام دهد.

پس از قیام۳۰ تیر، سفارت ‏بریتانیا به لندن اطمینان داد که روس‌ها هیچ نشانه‌ای دال ‏بر علاقه به مداخله در بحران نفت نشان نداده‌اند و حزب ‏‏توده مشغول سازماندهی کارگران است و دشوار بتوان پیش‏بینی کرد که تحت چه شرایطی برای کودتا تلاش خواهد کرد. اگر هم دست به این عمل بزند، نیرو‌های مسلح برای رویارویی با اوضاع از قدرت لازم برخوردارند. بنابر دیدگاه روزولت، منفعت بریتانیا در ایران عملاً عدم تحقق ملی ‏شدن ‏نفت بود، اما دغدغه امریکایی‌ها خطرآشکار کمونیسم بود. مالکوم‏ برن می‌نویسد: در زمان کودتا خطرکمونیسم درصدر فهرست نگرانی‌های امریکا قرار داشت و روزولت در اردیبهشت سال۱۳۳۱اذعان کرد، اوضاع سیاسی و اقتصادی رو به وخامت دارد و بیگانه‏هراسی اکنون به سمت امریکا نشانه ‏رفته، حزب‏ توده در حال قدرت‏گرفتن است و اکثریت مردم نسبت به خطر فزاینده کمونیسم بی‌اعتنایند! 

 قیام ۳۰ تیر ۱۳۳۱، نقطه اوج نهضت ملی ایران

شاه در مجلس هفدهم و به تحریک هندرسون و میدلتون تلاش کرد تا اکثریت را متقاعد کند که بحران‏ نفتی خاتمه یافته و کشور به هیئت‏ دولت تازه‌ای نیاز دارد. هندرسون و میدلتون فعالیت‌های پشت ‏پرده‌شان را به ‏نفع قوام دو برابر کردند، اما مصدق مدت‌ها پیش‏ از مسئله ‏نفت، وارد یک مبارزه قانونی برای محدودکردن قدرت‏ سلطنت، اجرای کامل قانون ‏اساسی و نظارت بر نیروهای‏ مسلح شد. او در ۲۵تیر۱۳۳۱با ترمیم‏کابینه و حفظ پست‏ وزارت ‏جنگ بار دیگر اختلاف‏نظر بر سر تفسیر قانون ‏اساسی را مطرح کرد. شاه با او مخالفت کرد و از وزارت ‏جنگ دست‏ برنداشت. مصدق همان شب استعفا داد و روز بعد، نامه استعفایش خطاب به شاه را منتشر کرد. مجلس در جلسه‌۲۷تیرماه، احمدقوام را به نخست‏وزیری برگزید و قوام در نشستی با هندرسون به او اطمینان داد که در نظر دارد برای حل مناقشه ‏نفتی کاملاً انعطاف‏پذیر عمل‏ کند. در روز۲۹تیر، جبهه‏ ملی دکتر مصدق را تنها نخست‏وزیر مورد قبول خواند و خواهان اعتراضات مسالمت‏آمیز طی روز آتی شد.

در روز۳۰ تیر اعتراضات‏سراسری آغاز شد و بنابر گزارش هندرسون، تهران در آستانه جنگ‏ داخلی و انقلاب بود. بحران هنگامی اوج گرفت که شاه به خاطر نگرانی از طرح شعار‌های ضد ‏سلطنتی از پذیرش خواسته‏ قوام برای انحلال ‏مجلس خودداری ‏کرد و قوام نامه کناره‌گیری‌اش را در ساعت چهار بعدازظهر ارائه کرد. مصدق نه‏ تنها در این مبارزه به ‏آسانی پیروز شد، بلکه تلاش برای برکناری‏اش را از طریق رویه‌های پارلمانی نقش‏ بر آب کرد. سازمان ‏سیا و آچسون (وزیرامور خارجه‏امریکا) صراحتاً گزارش کردند: در نتیجه رویداد‌های هفته گذشته اینگونه به ‏نظر می‌رسد که جایگاه مصدق در برابر شاه، مجلس و عموم مردم از هنگام ملی‏شدن‏نفت در اردیبهشت۱۳۳۰تاکنون، مستحکم‌تر از هر زمانی شده ‏است. میدلتون در یک گزارش نوشت:۳۰تیر سال۱۳۳۱، نقطه‏ عطفی در تاریخ ایران بود و از این پس رضایت توده‌ها، عامل تعیین‏کننده درباره قابلیت پذیرش هر دولتی خواهد بود. 

 غائله ۹ اسفند۱۳۳۱، تلاش برای افول نهضت ملی

در اوایل اسفند ۱۳۳۱، قبایل‏ بختیاری با کمین بر سر راه یک ستون‏ نظامی، بیش از۴۰ نفر افسر و سرباز وظیفه را به قتل رساندند. اسناد محرمانه نشان‏می‌دهد که سازمان MI ۶، سال‌ها پیش‏ از آن در حال مسلح‏کردن ایلات ‏جنوب بود. در اول اسفند۱۳۳۱، مصدق با ارسال پیامی به شاه تهدید کرد که اطلاعات انکارناپذیر در مورد شورش بختیاری‌ها که به تحریک انگلیسی‌ها صورت‏ گرفته و پیوند آن با اعضای دربار و برخی افسران‏ بازنشسته را علنی خواهد کرد.

مصدق خواهان تحقیقات رسمی و عمومی در زمینه کمین بختیاری‌ها در راه نیرو‌های ارتش شد. شاه که وضعیت را برخود سخت دید، در ۹ اسفند خروج خود از کشور را اعلام کرد. به ‏اعتقاد هندرسون خروج شاه از کشور، نخستین‏ گام در راستای حذف نظام ‏سلطنتی بود. خبر سفر شاه در آستانه عزیمتش درز کرد و صبح روز بعد، ۳۰۰معترض خشمگین برای محکوم‏ کردن نخست‏وزیر در بیرون از کاخ ‏سلطنتی جمع شدند. در این ماجرا علمای مذهبی وقت از جمله آیت‌الله العظمی سیدحسین بروجردی و آیت‌الله سیدابوالقاسم کاشانی، خروج شاه از کشور را به صلاح ندیدند و او را از این اقدام برحذر داشتند. سفارت بریتانیا هشدار داد که حضور چنین جمعیتی، نباید به عنوان ابراز وفاداری تاج‏ و ‏تخت تلقی ‏شود. با این حال عده‌ای بر آن هستند که رویداد ۹اسفند۱۳۳۱، تمرین کوچکی برای ۲۸ مرداد ۱۳۳۲بود. 

 در طریق کودتای ۲۸مرداد

تصمیم برای کودتا در مقطعی مطرح شد که دولت ترومن بار‌ها با استفاده از ابزار‌های سیاسی، برای جایگزینی مصدق تلاش کرد و با شکست روبه‏رو شد. مخالفت قاطع سازمان‏ سیا با مصدق به دوره پیش از نخست‎وزیری وی بازمی‌گشت. پیش از آنکه مصدق کابینه نخست خود را تشکیل‏ دهد، وزارت‏خارجه گفته‏ بود که شاه باید برای انتصاب دولت جدیدی که مایل به مذاکره معقول باشد، ترغیب شود. بریتانیایی‌ها و امریکایی‏ها برای سقوط مصدق، دارایی ایران در بانک انگلستان را مسدود کردند و به ۲ هزار و ۵۰۰ تکنسین نفت خود دستور دادند تا ایران را ترک کنند. آنان همچنین مانع جایگزین‏‌شدن۴۰۰آلمانی به جای تکنسین‌های بریتانیایی شدند و نیروهایشان را در عراق تقویت، کشتی‌های جنگی را به سوی خلیج‏فارس اعزام، نمایش‌های هوایی بر فراز آبادان اجرا و برنامه‌هایی را برای حمله به خوزستان طراحی ‏کردند. برای جلوگیری از صادرات نفت‏، ایران را تحت محاصره ‏دریایی قرار دادند و تهدید کردند، نفتکش‌هایی که آبادان را ترک کنند به علت دزدی نفت توقیف می‌شوند!

 کودتا و فرضیه‌های آن

سازمان‏ سیا، چهار فرضیه برای انجام کودتا مطرح کرد. دونالدویلبر که بسیاری از طرح‌های پیشنهادی سازمان ‏سیا را تهیه‏ کرده و در سرنگونی نهایی مصدق مشارکت‏ داشته است، تأکید کرد: بدون مشارکت فعالانه شاه طراحی کودتا بی‌فایده است، اما شاه براین باور بود که مصدق باید براساس رویه‌های پارلمانی برکنار شود. در اردیبهشت سال۱۳۳۲، ویلبر برنامه۱۴صفحه‌ای گام‌های تضعیف دولت‏ مصدق را معین‏ کرد و بر اساس آن، سازمان‏سیا با MI ۶ همکاری کرد. MI ۶، طرحی موسوم به چکمه داشت. طرح ویلبر و گزارش سازمان‏ سیا با عنوان «سرنگونی نخست‏وزیر ایران» ادغام شد و طرح ‏عملیاتی (آژاکس) شکل ‏گرفت و سازمان ‏سیا، MI ۶ و وزارتخانه‌های خارجه امریکا و بریتانیا، برنامه نهایی کودتا را در تیر۱۳۳۲ و چهار مرحله تصویب کردند:

۱- تضعیف دولت مصدق از طریق پروپاگاندای خاکستری و سیاه. در این بخش از برنامه، انتشار مقالات، کاریکاتور، توزیع جزوه و اقدامات تحریک‏آمیز تحت‏نام حزب ‏توده در دستور کار قرار داشت. 

۲- دولت امریکا جنگ‏ روانی را در دستور کار خود قرار داد و از اعطای کمک‌های اقتصادی خودداری‏، ایرانیان را نسبت به امکان ادامه مذاکرات نفتی دلسرد، دیپلمات‌های ارشد از جمله سفیر و وزیرخارجه را از ایران دور، درباره وخامت اوضاع اقتصادی و خطر فزاینده کمونیسم مبالغه کرد و نیویورک تایمز، تایم و نیوزویک، مأمور به دامن زدن به این ذهنیت‌ها شدند. 

۳- اعزام مخفیانه یک فرستاده پرنفوذ به ایران برای متقاعد ساختن، تحت فشار قراردادن و تهدید سلطنت شاه، جهت مشارکت در کودتا و فراهم کردن زمینه انجام کودتا با پوششی شبه‏قانونی پیشنهاد شد. 

۴- سازمان ‏سیا ملزم شد که برنامه دقیق اقدامات زاهدی را تهیه کند. او به ‏عنوان نخست‏وزیر، رئیس‏ ستاد ارتش را تعیین می‌کرد. او هم می‌خواست تا تانک‌ها از پادگان‌ها خارج شده و نقاط کلیدی پایتخت، منزل نخست‏وزیر، ایستگاه‏ رادیو، اداره ‏تلگراف و تلفن و ستاد ارتش را به تصرف خود درآورند؛ و سرانجام گام نهایی

طرح فوق آمده کودتا ناکام ماند و صبح روز پس از شکست کودتا، دولت در میدان بهارستان راهپیمایی برگزار کرد و دکتر فاطمی شاه را نوکر انگلیس خواند و شعار‌های «مرگ‏بر شاه» و «ما شاه را نمی‌خواهیم»، از سوی مردم شنیده شد. صبح روز۲۸مرداد، نشریه نیروی‏ سوم درخواست برقراری حکومت ‏جمهوری را مطرح‏ کرد و جمعیت هوادار جبهه ‏ملی و همچنین توده‌ای‌هایی که در خیابان حضور داشتند، فریاد می‌زدند زنده‏باد مصدق، مرگ ‏بر شاه! ساعاتی بعد برخی از سران میدان میوه‏و‏تره‏بار و اطرافیان آنان گرد هم ‏آمدند و نیرو‌های گارد شاهنشاهی نیز به آنان ملحق شدند. روزولت در گزارش شخصی‌اش به چرچیل نشان می‌دهد که پیشتر سفارت امریکا به منظور کرایه کامیون و توزیع افراد در جنوب‏تهران، مبلغ قابل‏ ملاحظه‌ای پول در اختیار هواداران شاه قرار داده است. 

دیری نپایید که زندانیان محبس مرکزی را آزاد کردند که شامل رهبران‏ سومکا، شعبان‏ جعفری، نعمت‌الله نصیری و تیمسار باتمانقلیچ بودند. سپس نیرو‌های گرد آورده شده، کارکنان روزنامه‌های هوادار مصدق را کتک زدند، مغازه‌ها را وادار به تعطیلی کردند، ساختمان‌های مرتبط با دولت، وزارت‏خارجه، حزب ‏ایران، نیروی‏ سوم و... را غارت ‏کردند. براساس یک نوشته ستایش‏آمیز از کودتا که بی‌درنگ پس از این رویداد منتشر شد، افسران میهن‏پرست با وارد کردن۴۰دستگاه تانک به مرکز تهران کشور را نجات دادند! در جریان کودتا سران جبهه‏ملی و رهبران حزب توده به مصدق اصرار کردند تا نیرو‌های وفادار به دولت را از پادگان‌ها وارد صحنه کنند، اما وی از انجام این درخواست خودداری کرد.

در ساعات پایانی روز رادیو تهران بدون استفاده از واژه کودتا اعلام کرد، سمت نخست‏وزیری اکنون به زاهدی سپرده شده است و زاهدی۲۸مرداد را روز «جهادملی» توصیف کرد. شاه پس از توفیق کودتا گفت که تاج و تختش را مدیون خداوند و روزولت است! چرچیل نیز از این اقدام پرمخاطره، به عنوان بهترین عملیات‌های پس از جنگ‏ جهانی‏ دوم ستایش کرد و سازمان‏ سیا اعلام کرد، هزینه کودتا برای امریکا ۵ میلیون و۳۳۰هزار دلار شده است. قصه پرغصه نهضت ملی، اینگونه به پایان خویش رسید.

منبع: روزنامه جوان

باشگاه خبرنگاران جوان وب‌گردی وبگردی

دیگر خبرها

  • رئیس‌جمهور کلمبیا: روابط خود با اسرائیل را قطع می‌کنیم
  • قطع روابط کلمبیا و رژیم صهیونیستی به دلیل جنگ غزه
  • رئیس جمهور کلمبیا: از فردا روابطمان با اسراییل را قطع می‌کنیم
  • ترانزیت خارجی ۷ میلیون تن کالا میان ایران و عراق در سال گذشته
  • ترافیک خارجی در اتاق تجارت
  • نسخه برزیلی برای خودروسازی ایران
  • وزیر دفاع ایران با کدام مقام نظامی خارجی دیدار کرد؟ +جزئیات
  • ضرورت اقدامات عملی برای توقف ماشین کشتار رژیم صهیونیستی
  • اعلام آمادگی وزارت دفاع برای همکاری با زیمباوه
  • شکست یک جنبش بزرگ با توطئه‌های رنگارنگ داخلی و خارجی